بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
داشتم دعواش میکردم که چرا پوشکاشو در اورده ریخته زمین. همینجور با ناراحتی بروبر نگام کرد و دوباره به کارش ادامه داد. ...
نویسنده :
نانی
18:09